زمانی که خبر مرگ هنریته را به ما دادند، در منزل، میز را برای صرف غذا میچیدند، آنا دستمال سفرهٔ هنریته را که هنوز به نظر نمیرسید آنقدر کثیف شدهباشد، داخل حلقهٔ زردرنگ مخصوص آن بر روی کمد گذاشته بود، و همهٔ ما نگاههایمان متوجهٔ دستمال سفرهٔ هنریته شدهبود که هنوز آثار قدری مربا و یک لک کوچک قهوه...
موقع خواندن عقاید یک دلقک، مدام یاد ناتور دشت می افتادم و فکر می کردم هانس شنیر، شبیه هولدن کالفید بود که عاقل نشده و حالا در بزرگسالی، همان حساسیت ها و زندگی نامسئولانه را ادامه می دهد.خلاصه داستان از این قرار است که دلقکی دائم الخمر، دچار یک شکست حرفه ای می شود و وادار می شود به زادگاهش بازگردد. ب...